جستجوی این وبلاگ

۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

مادر ستار بهشتی: قاتلان ستار را نشانم دادند و با تهدید رضایت گرفتند

شنبه 11 آذر 1391 


مادر ستار بهشتی:حکم بازداشت دخترم را داشتند، گفتند یا امضا کن یا او را بازداشت می‌کنیم. من هم مجبور شدم. نمی‌خواستم داغ دیگری روی سینه‌ام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. نمی‌خواستم دخترم را بازداشت‌ کنند و ببرند. من با تهدید امضا کردم. مدام من را تهدید کردند و من مجبور شدم امضا کنم.
 گوهر عشقی مادر ستار بهشتی در گفت‌وگو با دویچه وله به تهدید و نحوه گرفتن رضایت‌نامه توسط ماموران امنیتی از خانواده پرداخته است. او گفت مرا با قاتلان ستار روبه‌رو کردند و گفتند اگر رضایت ندهی دخترت را بازداشت می‌کنیم.
گوهر عشقی مادر ستار بهشتی در گفت‌وگو با دویچه وله نحوه اخذ رضایت اجباری از خانواده خود را شرح داده است.
در روزهای اخیر پزشکی قانونی، رئیس‌قوه قضائیه، فرمانده نیروی انتظامی، نمایندگان مجلس و دیگر مقامات جمهوری اسلامی سخنان متناقضی درباره علت مرگ ستار بهشتی اعلام کرده‌اند.
سازمان عفو بین‌الملل ۹ آذرماه  (۲۹ نوامبر) با انتشار بیانیه‌ای به اطلاعیه‌ها و اظهارات متناقض مقامات مختلف جمهوری اسلامی در این‌باره اشاره کرده و از بررسی و تحقیقات مقامات قضائی  به منظور پنهان کردن حقایق مربوط به علت مرگ ستار بهشتی ابراز نگرانی کرده بود.
ستار بهشتی وبلاگ‌نویس ۳۵ ساله روز نهم آبان ماه در منزلش دستگیر شد و چند روز بعد در بازداشتگاه جان باخت.
دویچه وله: در روزهای اخیر اخباری مبنی بر تحت فشار قرار دادن خانواده برای اعلام رضایت نسبت به کسانی که در مرگ ستار بهشتی دخیل بودند منتشر شده است. داستان چه بود و چه‌طور رضایت دادید؟
گوهر عشقی مادر ستار بهشتی: سه روز بعد از هفتم ستار، من را بردند که قاتل‌ها را ببینم. بعدا آن‌جا حکم بازداشت دختر من را نشانم دادند و تهدیدم کردند. مجبور شدم امضا کنم. به‌خاطر این‌که نمی‌خواستم داغ دیگری روی سینه من بماند.
یعنی شما قاتلان فرزندتان را دیدید؟
سه نفری که آمده بودند خانه، آره آن‌ها را دیدم. آن‌ها را شناختم. باقی را نشناختم. فقط آن سه‌تایی که آمدند خانه آن‌ها را شناختم.
یعنی همان‌جا به شما اعلام کردند که اگر رضایت ندهید، فرزندان‌ دیگرتان را دستگیر می‌کنند؟
فقط دخترم، حکم بازداشت دخترم را داشتند، گفتند یا امضا کن یا او را بازداشت می‌کنیم. من هم مجبور شدم. نمی‌خواستم داغ دیگری روی سینه‌ام بماند. مجبور شدم و امضا کردم. نمی‌خواستم دخترم را بازداشت‌ کنند و ببرند. من با تهدید امضا کردم. مدام من را تهدید کردند و من مجبور شدم امضا کنم.
 دقیقا کجا و چه مرجعی گفته بود که اگر رضایت ندهید، حکم جلب دخترتان را دارد؟
نیروی امنیت بود. از طرف نیروهای امنیتی بودند. گفتند اگر امضا نکنی، ما حکم بازداشت دخترت را داریم. من را تهدید کردند و من مجبور شدم و امضا کردم.
آیا خانواده همچنان برای گفت‌وگو  و  مصاحبه و اطلاع رسانی در مورد مرگ ستار بهشتی تحت فشار هستند؟
بله، با دامادم تماس می‌گیرند و می‌گویند مصاحبه نکن. خودشان به این‌جا می‌آیند و می‌گویند مصاحبه نکنید و با کسی حرف نزنید.
در مورد روز خاکسپاری چه‌طور؟ شما اعلام کرده بودید ماموران اجازه‌ شست و شوی جسد ستار بهشتی را به خانواده نداده‌اند و هنگام خاکسپاری کفن فرزندتان خونی بوده است. چه بهانه‌ای برای ندادن اجازه به خانواده برای خاکسپاری اعلام کردند؟
نیروهای امنیتی گفتند برای حمایت از شما کسی در مراسم شرکت نکند.
اعلام شده است که خانم گیتی پورفاصل وکالت پرونده مرگ ستار بهشتی را بر عهده گرفته است. ایشان چه‌طور وکالت این پرونده را بر عهده گرفتند؟
یک ماه قبل از این‌که ستار بهشتی دستگیر شود، این شماره را به من داد و گفت مامان اگر یک وقتی من را دستگیر کردند، می‌توانید با این خانم تماس بگیرید تا بتوانید با من ملاقات کنید.
خانم عشقی، درباره‌ی فعالیت‌ها و وبلاگ‌نویسی فرزند‌تان ستار بهشتی توضیح دهید.
ستار بهشتی به هیچ گروهی وابسته نبود و مستقل بود. به خاطر ایران، کارگرهای ایران، ملت ایران می‌نوشت و به هیچ گروهی هم وابسته نبود. فقط درددل کارگرها و ایران را می‌نوشت. او ایرانی‌ و ایران‌پرست بود. فقط در مورد ایران و کارگرها و این‌ها می‌نوشت. بچه‌ من به هیچ گروهی وابسته نبود. هر کسی می‌خواهد از اسم بچه‌ من سواستفاده کند، من در برابرش می‌ایستم و مخالفم.
اظهاراتی که پزشکی قانونی و فرمانده نیروی انتظامی در مورد علت مرگ ستار بهشتی عنوان کرده‌اند، بعضا متناقض است و  باهم نمی‌خواند. فرمانده نیروی انتظامی مدعی شده که «ضرب و شتم و پارگی ناشی از بدرفتاری از متهم و مسمومیت» علت مرگ فرزندتان ستار بهشتی نبوده و مهم‌ترین علت «شوک روحی ‌ـ روانی» بوده است.. در حالی‌که پزشکی قانونی چیز دیگری می‌گوید. پزشکی قانونی می‌گوید مرگ بر اثر شوک ناشی از ضربه بوده است. شما در جریان این اظهارات هستید؟
من این‌ها را قبول ندارم. مگر سقف خراب شده روی بچه‌ من یا دیوار خراب شده روی بچه‌ من که کشته شده یا شپش‌های بازداشتگاه بچه‌ی من را شکنجه داده‌اند؟ ماموران پلیس فتا، ستار بچه‌ی من را با شکنجه کشته‌اند.
اگر سخن ناگفته‌ای درباره‌ مرگ فرزندتان ستار بهشتی دارید، لطفا بفرمایید.
مادر من، شما پسرهای من هستید. از شما خواهش می‌کنم، به آن صلیب سرخ، سازمان ملل و به سازمان‌های حقوق بشری، واقعا صدای من را به آن‌ها برسانید، به داد بچه‌ی من برسند که خون بچه‌ من را که کشته‌اند پایمال نشود.
ستار من برای من فرشته بود. همه کس‌ام بود. تقاص خونش را من بایستی بگیرم. از پا نمی‌نشینم تا تقاص خون ستار را نگیرم که بچه‌ من را کشتند.
من با عکس‌هایش زندگی می‌کنم. یک خانه‌ ۴۰ متری‌ داریم. همه‌ی اتاق را من عکس‌باران کرده‌ام. دلم می‌خواهد یک فیلمبرداری باشد و از این‌جا فیلم بگیرد. من هیچ وقت ستار را فراموش نمی‌کنم.




ستار ایرانی بود، ایرانی هم رفت. واقعا به هیچ گروهی وابسته نبود. مستقل بود و برای ایران کار می‌کرد. اگر کسی بخواهد از ستار من سوءاستفاده کند، من سر جایم نمی‌نشینم و توی دهن‌شان می‌زنم. ستار من به هیچ گروهی وابسته نبود. فقط ایرانی‌پرست بود، ایرانی را دوست داشت، ایران را دوست داشت و در راه ایران هم رفت. از شما خواهش می‌کنم همیشه یادش را گرامی بدارید، اسمش را در ماهواره‌ها اعلام کنید تا همه بدانند، همه بفهمند که ستار من به هیچ گروهی وابسته نبود. فقط برای ایران رفت. همین.

قتل یک زن یهودی در اصفهان با انگیزه مذهبی !

جمعه, 10 آذر 1391



یک زن یهودی ایرانی ساکن اصفهان بر اثر حمله افرادی با ضربات چاقو کشته شد. خانواده وی معتقد هستند که انگیزه مذهبی پشت این اقدام بوده است.
عکس - زنان یهودی ایرانی در کنیسه
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران، « محبت نیوز» ، آقای منشه امیر، روزنامه نگار ایرانی-اسرائیلی و یکی از مجریان رادیو صدای اسرائیل به خبرگزاری اسرائیل تایمز گفت، « این خانم یهودی 57 ساله ساکن اصفهان به نام « طوبا . ن » روز دوشنبه ششم آذرماه 1391 ( 26 نوامبر 2012) توسط افرادی که سعی در بیرون کردن او از خانه اش و ضبط اموال ایشان را داشتند، کشته شد. منزل این خانواده یهودی در مجاورت یک مسجد قرار دارد."
آقای امیر که ازاین افراد با عنوان تندروهای مذهبی نام می برد در ادامه افزود، "این افراد حتی قبلن بخشی از خانه ایشان را مصادره کرده و به حیات مسجد اضافه کرده بودند. اما این خانواده یهودی با وجود تهدید های جانی به دادگاه شکایت بردند."
این قتل در حالی صورت گرفت که همسر مقتول در سفری کاری در تهران به سر می برد.
آقای امیر در ادامه توضیح داد، " قاتلین وارد خانه شدند و دست و پای دو خواهر مقتول را که با او زندگی می کردند بستند. مهاجمین سپس این زن یهودی را به ضرب چاقو کشتند."
اقوام مقتول که در ایالات متحده به سر می برند توسط یکی از خواهران این خانم از وقوع این قتل مطلع شدند و خبر را به خبرگزاری ها رساندند.
آقای منشه امیر گفت که جامعه یهودیان اصفهان هراس این را دارند که خونریزی بیشتری در آینده صورت گیرد. سه سال پیش، اصفهان 1200 سکنه یهودی داشت، اما اکنون طبق تخمین آقای امیر کمتر از 100 خانوار یهودی در این شهر زندگی می کنند.
نکته قابل توجه این است که مقامات ایرانی سعی در عدم انتشار خبر این قتل دارند و هنوز حتی جسد این زن را هم به خانواده اش تحویل نداده اند.
چندی پیش نیز در خبرها داشتیم "خانمی به نام «آدیوا میرزا سلیمان کلیمی» از یهودیان ایرانی به همراه همسرش «وارژان پطروسیان» از مسیحیان ارامنه ایران به همراه یک زن و دو مرد با هویت نامعلوم سحرگاه روز دوشنبه ۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۸۹ به صورت مخفیانه در زندان اوین اعدام شدند.


«نهضت و جنبش درونی » پدیده ای تازه در دنیای بشارت مسیحی !

پنجشنبه, 09 آذر 1391




«نهضت و جنبش درونی » پدیده ای تازه است که در دنیای بشارت بر روی صحنه آمده است. با این حال گسترش و نفوذ این جنبش در بین سازمانهای بشارتی و کلیساها چنان افزایش یافته که موج آن به کلیسای ایران نیز رسیده است !
این مطلب به انتخاب سر دبیر از میان وبلاگها و یا از طریق كاربران "محبت نیوز" ارسال شده است و دیدگاههای انعكاس یافته در این یادداشت نظرات شخصی نویسنده آن می باشد، اگر نقد و نظری بر این نوشته دارید می توانید برای ما ارسال نمائید.
« محبت نیوز» -  اخیرن مطلبی با نام عنوان « جنبش درونی » به قلم مجری یکی از شبکه های تلویزیونی مسیحی منتشر شده که مدعی است ، "پدیده ای تازه در دنیای بشارت مسیحی بر روی صحنه آمده است."  ادوین کشیش آبنویس در وبلاک شخصی اش می نویسد: " گروهی که پیرو و پذیرای این نهضت هستند و بنام «جنبش درونی برای مسلمانان» نامیده شدند، می گویند که محمد پیامبری از طرف خدا بوده و قرآن در بخشهایی از آن الهام خدا است. آنها می گویند که یک تازه ایمان از زمینه اسلام می تواند در حین نگاه داشتن ایمان مسیحی خود، هویت اسلامی خویش را نیز حفظ کند. این گروه دست به ترجمه کتاب مقدس و کتب مسیحیی زده اند که عباراتی چون «پسر خدا»، «پسر»، «پدر» و «پسر انسان» دقیقن واژگان ترجمه نشده اند.
این مجری توانمند تلویزیون مسیحی هدف خود از این مقاله را نگاه اجمالی بر این نهضت و خطراتی است که برای کلیسای مسیح بویژه کلیسای ایران به همراه دارد عنوان می کند.
وی در وبلاگ تاملی بر ایمان مسیحی می نویسد، وسعت «جنبش درونی» تنها محدود به میزگردها و مباحثات دنیای آکادمیک و یا حتی سازمانهای بشارتی معدود نمی گردد. این نهضت بصورت مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از کلیساها و سازمانهای مسیحی را تحت تاثیر خود قرار داده است و این در حالی است که غالب مسیحیانی که اصول این حرکت را در برنامه های بشارتی و حتی کلیسایی خود به اجرا در آورده اند، از محتوای این نهضت آگاهی کافی ندارند. این نوع نگرش بر خدمت بشارت، چه از طریق عوامل بیرونی نظیر سازمانهای پیرو به این روش و چه بوسیله مسلمانان مسیحی شده که ناآگاهانه چنین روشی را (با دلایل متفاوت) پیش گرفته اند، در حال توسعه و بسط در بین مسیحیانی است که در دنیای مذاهب دیگر، خصوصن اسلام مشغول به خدمتند. کلیسای ایران نیز از این تاثیر مستثنا نیست !.
خلیل الله که نام مستعار خادمی است که در دنیای اسلام به خدمت مشغول است در این خصوص مقاله ای را در ژورنال بشارت کتاب مقدسی در وب سایت بیبلیکال میسالوژی در سال 2011 در حیطه مسائل اجتماعی، خدمت بشارت و حرکت درونی نگاشته است.
وی می گوید :«نهضت درونی حرکتی است برای ارائه انجیل در جوامع و شبکه های اجتماعیی، که توسط افراد و خانواده هایی صورت می پذیرد که با وجود اظهار ایمان قابل قبول خود (ایمان مسیحی)، در درون جامعه مذهبی خویش باقی می مانند. این افراد با اینکه تحت رهبری و خداوندی عیسی مسیح و اقتدار کتاب مقدس هستند، هویت (مذهبی) خود را به عنوان عضو جامعه ای که به آن تعلق دارند حفظ می کنند. ایشان عیسی را در حالی که هندو، بودایی، مسلمان (و یا هرچه جامعه بدان معتقد است)، باقی مانده اند، متابعت می کنند.
جنبش درونی برای مسلمانان
«جنبش درونی برای مسلمانان» نهضتی است که شخص در حین داشتن ایمان نجات بخش به مسیح، هویت اسلامی خود را نیز به عنوان مسلمان حفظ می کند. هدف و مقصود این است که یک نو ایمان مسیحی که مسلمان زاده است، در درون جامعه مذهبی خودش باقی بماند. اگر این اشخاص ایمان خود را به عنوان یک مسیحی، آشکارا ابراز نمایند، از طرف جامعه مذهبی خود مجبور خواهند شد اجتماع خود را ترک کرده و نتیجتأ فرصت بشارت و شهادت دادن از ایشان گرفته خواهد شد.
فوآد آخاد، مدیر بایبل سوسایتی Bible Society در لبنان با اینکه آشکارا به این حرکت اشاره نمی کند، اما در کتاب خود تحت عنوان «ساختن پل ارتباطی بین اسلام و مسیحیت» می گوید:
اگر یک مسلمان این امکان را داشته باشد تا بدون اینکه از خانواده و جامعه و دوستان خود فاصله گرفته از آنها جدا شود، به مسیح اعتماد کند، می تواند وسیله ای باشد تا به جامعه خود شهادت دهد. امروز در دنیا، مسلمانانی هسنند که در جوامع اسلامی به مسیح اعتماد می کنند اما خود را مسیحی اعلام نمی کنند (چون این واژه بار سیاسی به همراه خود دارد) آنها در این ایمان جدید هویت تازه خود را به عنوان مسلمان واقعی می می شناسند. شخصی که کاملا تسلیم خدا شده است. (واژه مسلمان از تسلیم می آید، کسی که تسلیم شده است)
در متن و چارچوب این حرکت، واژه مسلمان، محتوای مذهبی خود را از دست داده و به یک چالش فرهنگی تقلیل می یابد. بنابراین با چنین تغییر معنا، این واژه به دو ماهیت منفک از هم تغییر می باید. واژه مسلمانی که در جامعه اسلامی تعریف گشته و واژه مسلمانی که پیروان این حرکت به آن منصوب کرده اند. مسلمأ پیروان جنبش درونی، در صورت اینکه مایل باشند بر حقایق کتاب مقدس استوار باقی بمانند، نمی توانند مسلمان به معنای تعریف نخستین باشند زیرا کتاب مقدس در خصوص الوهیت عیسی مسیح آشکارا تعلیم می دهد. شاید بشود گفت که انتخاب واژگانی که معنی دوگانه ای به آن بخشیده شده است، تزویر و ریاکاری مذهبی بیش نیست.
این پیش فرض را می توان اینگونه مطرح کرد:
این جنیش درونی که شخص به عنوان فردی نفوذی در جامعه مذهبی ارائه می دهد باعث ایجاد فرصتی برای بشارت و شهادت می گردد.
برای فهم بهتر این حرکت باید واقعیاتی را که در جامعه مسیحی ایرانی و بطور کل مسلمان زاده وجود دارد، بررسی کرد. در طی دو دهه ای که در کلیسای ایران بوده ام با بسیاری از مسیحیان از زمینه اسلام آشنا شده ام که پس از ایمان خود به عیسی مسیح، نامهای پیشین خود را که ریشه اسلامی داشتند را به نامهای دیگر، چه نامهای فارسی غیر اسلامی و چه نامهای خارجی تغییر داده اند. برخی از دوستانم نام خود را از محمد به کوروش، از رضا به استیفان و از زهرا به مریم تغییر داده اند. دلیل این کار دو پهلو دارد. نخست اینکه شخص می خواهد تا خود را از هر آنچه که به رنگ هویت اسلامی او می افزاید جدا شده، هویت تازه ای را که با طبیعت نوین وی در مسیح همخوانی دارد شکل دهد. ایشان می گویند، ذهن به قوت مسیح تازه، دل به دست روح القدس زنده گشته است، اکنون زمان آن رسیده تا تمام وجود خود را با این زندگی تازه، نو کنیم. نام تازه، دوستان تازه، خانواده تازه که کلیسا است را برای خود بر می گزینیم. حرکتی بسیار صادقانه که بازتاب ایمانی است که نشان دهنده نوزآیی یک ایماندار می باشد. البته منظورم این نیست که اگر شخص پس از ایمان به مسیح نام خود را تغییر نداد، مسیحی واقعی نبوده و ایمان وی نجات بخش نیست. این تصمیمی شخصی است که نمی توان با آن ایمان شخص را ارزیابی کرد.
حال تغییر نام و دریافت هویت تازه برای شخص عاری از مشکلات و مسائل نخواهد بود. تصور کنید در خانواده ای که فرهنگ اسلامی بشدت رخنه کرده و والدین اسامی ائمه و پیامبر اسلام را برای فرزداندان خود انتخاب کرده اند، با این انقلاب درونی یک از اعضای خانواده روبرو شوند. فرزندی که اکنون به جای پذیرش هویت اسلامی خانواده، جویای راهی تازه برای ابراز ایمان تازه اش است. او نام خود را تغییر می دهد و دیگر در مراسم و اعیاد مذهبی با خانواده خود همگام نمی شود.
این دگرگونی و بقول برخی از دوستان، دگر اندیشی، آتش عداوت و نارضایتی را در خانواده و فامیل برمی انگیزد. آتشی که گاهی شخص ایماندار را به کام خود کشیده، او را راهی سرنوشتی پر از جفا و ستم می سازد.
اما در این بین گروهی از برادران و خواهران مسیحی نیز هستند که با تبدیل نام و تغییر هویت به اینصورت آشکار مخالفند و معتقدند که شخص پس از ایمان خود باید نام پیشین خود را حفظ کرده، هویت خویش را در خانواده و جامعه اش از دست ندهد. رضا باید رضا باقی بماند و خود را از خانواده اش جدا نسازد. البته این بدان معنی نیست که باید خطوط قرمزی که ایمان مسیحی برای وی ترسیم می کند را نادیده انگارد و طوری زندگی کند که بوی خوش انجیل از او به مشام نرسد. این کار کمک می کند تا از ایجاد فاصله بین او خانواده اش جلوگیری کرده، فرصتی به او بخشد تا به ایمان مسیحی خود شهادت داده و شهادتش شنیده شود. افزون بر ین باعث می شود تا حساسیت خانواده و جامعه ای که او در آن زندگی می کند، بر انگیخته نگردد و انگهای سیاسی و جاسوس نیز بر آن زده نشود. تعدادی از مسیحیان مسلمان زاده، به خاطر تهمتهای جاسوسی و یا فعالیتهای سیاسی به زندان افکنده شده اند.
البته باید بخاطر داشت که هنگامی که از جامعه ای صحبت می کنیم که اسلام بخش عمده ای از هویتش را تعریف می کند، سیاست و مباحث پیرامون آن، از این مسئله دور نیست. اساسا اسلام دینی سیاسی است. دینی که ادعای اصلاحات اجتماعی و سیاسی را برای مریدان خود دارد. جوامع و حکومتهای اسلامی، اساس اداره و قوانین جزائی کشور خود را بر بنیاد اصول اسلامی نهاده اند. در این جامعه اسلامی، شخص نو ایمانی که از مذهب اسلام به مسیح ایمان آورده است، از گزندها و انگهای سیاسی نیز در امان نیست. اجازه بدهید به قرن اول بازگردیم. به زمانی که مسیحیت به امپراطوری روم گسترش یافت و بسیاری از رومیان به مسیح ایمان آوردند. یکی از دلایل جفایی که در امپراطوری روم بر مسحیان نازل شد این بود که مسیحیان، ادعای خدایی امپراطور را رد می کردند و تنها عیسی را خداوند و خدا می دانستند. شاید برای کسی که تاریخ مسیحیت را مطالعه می کند، در نگاه نخست اینگونه بنظر رسد که این تنها یک نوع تصادم عقیده است و هیچ رنگ و بوی سیاسی ندارد. اما نکته مهم و شایسته توجه این است که این مسیحیانی که خدایی امپراطور را رد می کردند، در واقع به جرم اقدام و تمرد از امپراطوری و نظام حاکم به زندان افکنده شده و اعدام می شدند. رد خدایی امپراطور به معنای رد حاکمیت وی به شمار می رفت.
شرایطی که امروز در ایران حکم فرما است چندان با آنچه کلیسای اولیه با آن دست و پنجه نرم می کرد تفاوت ندارد. آیا یک مسیحی که صادقانه ایمان مسیحی خود را پیروی می کند می تواند بدون تخلف از ایمان خود و وجدانی که به مسیح تعلق دارد، رهبر انقلاب اسلامی ایران را آیت الله (اگر الله را به معنای کلی واژه، خدا بی انگاریم) بداند؟ و یا اینکه اسلام را الهام خدا دانسته، قرآن و تعالیم آن را آموزه های راستین الهی بخواند؟ پاسخ منفی است. اما دولت جمهوری اسلامی ایران، این برخورد و ابراز عقیده را تنها در حیطه باورها و اعتقادات شخصی، نمی گمارد. بلکه این ایمان، بر ضد ارزشهای اسلامی و دولتی که بر اساس آن پایه نهاده شده است شمرده شده، شخص به عنوان مخالف دولت، منافق و خائن به دادگاه (اگر فی الواقع گمان کنیم دادرسی انجام خواهد شد) کشانده خواهد شد.
در دوره ساسانیان نیز مسیحیان ایرانی به تهمت سیاسی بودن به خاک و خون کشیده می شدند. سلطنت ساسانی که با امپراطوری روم بر سر مناطق مرزی در جدال بود، مسیحیان ایران را که دین رسمی امپطروری روم که دشمن ایران محسوب می گشت، پذیرفته بودند را خائن و جاسوسان روم می دانست.
شاید یکی از دلایلی که باعث خلق جنبش درونی شده است، چالشهایی مانند این است که مسیحیان مسلمان زاده در کشورهای اسلامی تجربه می کنند. اما پرسش این است که آیا از چاله به چاه افتادن نیست؟ وجود چالش ها در خانواده و تنشهای فرهنگی امری اجتناب ناپذیر است. در دنیای سکولار غرب نیز، شخص پس از ایمان آوردن، با جامعه ای که در آن زندگی می کند وارد برخورد می شود. برچسبهای متفاوتی که چه در اماکن آکادمیک و چه در قشر عادی جامعه بر مسیحیان چسبانده می شود، خود حاکی از این تنشها است. در سال 2008 برنامه مستندی به نام: «تبعید: ورود شعور ممنوع است» تهیه شد که در آن بن ستاین، مجری برنامه، جفایی که دانشمندان مسیحی در مجامع آمریکایی از دنیای سکولار و شاید بهتر است بگوییم بی خدا متحمل می شوند را بتصویر کشید. دانشمندان بسیاری بودجه های تحقیقاتی خود را تنها به این خاطر که معتقد به خلقت هستند، از دست داده و برخی موقعیتهای حرفه ای خود را در دانشگاه، از کف می دهند. اگر در جامعه غربی که معتقد به آزادی بیان و عقیده است، چنین برخوردهای متعصبانه و خصمانه ای با ایمانداران و حتی با افرادی که تنها باورمند به خدا هستند، دیده می شود، آیا اخبار جفاها در کشورهای اسلامی غیرمنتظره است؟
اما فراتر از همه این مباحثی که پیرامون همرنگی با جامعه اسلامی وجود دارد، باید به منبع و سرمنشاء ایمان، یعنی کتاب مقدس و موازینی که چه آشکارا و چه غیرمستقیم در داستانهایی که برای ما بدست نویسندگان عهد جدید به ثبت رسیده است، مراجعه کنیم. آیا عیسی مسیح و پیروانش که یهودی بودند، در جامعه مذهبی خود، ایمان خویش را استتار کردند؟ آیا تعمیدی که مسیح می داد و در باب چهارم انجیل یوحنا گزارش آن برای ما نگاشته شده است، در خفا بود بود و یا آشکار؟
ایشان می گویند: این جنبش درونی، کمک می کند تا شهادت این افراد مورد پذیرش جامعه ای که در آن زندگی می کنند قرار بگیرد.
اما بنظر می رسد که تعلیم عیسی مسیح با این پیش فرض مخالف است. او به ما یادآور شد که نبی در خانه خود حرمت ندارد. (مرقس13: 57) افرادی که به او تعلق داشتند، پس از شنیدن صحبتهای وی، قصد کشتن او را کردند (لوقا4: 28 -30) خانواده او در خصوص صحت روانی وی نظری متفاوت داشت (مرقس3: 21، 31-32) برادرانش او را باور نداشتند (یوحنا7: 2-5)
دو مشکل اساسی دیگری که در کنار عدم همخوانی شهادتهای کتاب مقدس در مورد این حرکت وجود دارد، دیده می شود این است که نخست، گمان ما بر این است که انسان نقش عمده، اساسی و محوری در نجات دیگران دارد. بنوعی که بشارت دهنده می تواند فرصت نجات را به دنیا داده و یا از آن بگیرد. او قادر است که با به عاریه گرفتن روشی مفید و سبکی زیرکانه پیغام انجیل را بصورت کارساز به گوش مخاطبین خود برساند و یا اینکه او می تواند با ناآگاهی و عدم بکارگیری تاکتیکهای مفید، باعث گردد تا انجیل هنگام رسیدن به گوش مخاطبین میوه نیاورد.
چنین برخورد با مسئله بشارت، ریشه در آموزه نجات شناختی شخص دارد. در واقع چنین فهم و درکی از بشارت نشان دهنده این است که این گروه دارای الهیاتی کاملا انسان محورانه می باشند. آنها نجاتی را معرفی می کنند که انسان نقش موثری را در پذیرش و ارائه آن ایفا می کند. این در حالی است که کتاب مقدس چه صراحتا در آیات بسیار و چه بصورت غیرمستقیم از طریق داستانهای گوناگون در طی تاریخ نشان می دهد که نجات از آن خدا است. (مزمور 49: 6- 9) ( متی 19: 25- 26) (یوحنا 16: 6- 11)
مشکل دیگری که در این خصوص دیده می شود، غیبت ایمان است که این نیز ناشی از خداشناسی انسان محورانه است. انسانی که برای ارائه نجاتی که خدا خود به تنهای در نقشه فدیه بشر از طریق مرگ عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانده است، به خدا اعتماد نمی کند و در تلاش است تا بوسیله اختراع و ابداع روشهای خود، ثمره بشارت خود را به ببار آورد. بنظر می رسد که صحبتهای پولس و یا خود عیسی مسیح، که نمو دهنده این محصول خدا است و ما تنها در نقش کارندگان کلام و یا درو کنندگان آن قرار داده شده ایم را، فراموش کرده ایم.
نقطه مشترک
گفتگوی ادیان و ساختن پلها، حرکتی است که برخی رهبران مذهبی را بر آن داشته است تا نقطه مشترکی بین اسلام ومسیحیت، برای ایجاد روابط و آغاز گفتگوها بیابند. ایشان می گویند که با وجود تفاوت در الهیات و فهم این دو مذهب از بسیاری از مسائل دینی، نکات مشترکی وجود دارد که می تواند چون خانه آغازینی، مجالی را برای رهبران و پیروان این دو دین جهت گفتگو و همکاری فراهم سازد. روئن ویلیامز، اسقف اعظم کانتربری، کلیسای انگلیکن، در سال 2008 در نامه ای در پاسخ به رهبران مسلمان در خصوص این زمین مشترک، به پنج نکته اشاره می کند: 1-محبت به خدا،2- محبت به همسایه، 3-کتب مقدسه (کتاب مقدس و قرآن)، 4-یافتن ارتباط در بین ایمانداران دو مذهب اسلام ومسیحیت در حالی که هر دو از طریق ایمان خود به خدا در ارتباطند، 5-در کنار به رسمیت شناختن تفاوتها در دو دین، هر دو به مسئولیت خود به عنوان مخلوقات خدای واحد برای خیریت بشر عمل کنند.
میراسلاو وولف در کتاب خود،» الله: پاسخ مسیحیان»، در تلاش است تا تفاوت فاحش بین این دو دین را کم رنگ نموده، این فکر را به خوانندگان خود القا کند که، نکات مشترک در بین دو دین آنقدر وسیع و گسترده است که یک شخص می تواند هم مسیحی و هم مسلمان باشد. او در سال 2009 در پایان سخنرانی خود در دانشگاه الهیات تروت، با این پرسش سخنرانی خود را تحت عنوان: آیا مسیحیان و مسلمانان یک خدا را پرستش می کنند، به پایان می رساند. آیا این امکان ندارد که برخی مسلمانان، در ابعادی از پرستش خود بدرستی، ابعادی از خدای راستین را پرستش کنند؟
عبارات و اصطلاحات اسلامی در کتاب مقدس
بعد دیگری از این نهضت، استعمال عبارات و اصطلاحات اسلامی در کتاب مقدس است. بخش بحث بر انگیز آن، جایگزین کردن عباراتی نظیر «پدر»، «پسر»، «پسرخدا» است. همچنین استفاده از اصطلاحات اسلامی، نظیر پیامبر برای عیسی مسیح و همینطور عبارت آشنای «علیه السلام » است.
ایشان می گویند: واژگانی نظیر «پسرخدا، پسر، پدر» الهامی نبوده و می توان در ترجمه کتاب مقدس به زبانهای دیگر، به واژگان و عبارات دیگری تغییر داد.
مترجمان کتاب مقدس هنگام برگرداندن کلام خدا به زبانهای متفاوت، با چالشهای جدی روبرو می شوند، یکی از این چالشها، انتخاب واژگان مناسب در زبان مقصد است. گزینش یک واژه بجای واژه دیگر، می تواند معنای آیه را تغییر و یا شدت و تاکیدی خاص بر گزاره ای از آیه بیافزاید. اما این چالشها به هیچ وجه شباهتی به اقدامی که پیروان حرکت درونی کرده اند ندارد. جایگزین واژگان مذکور با واژگانی که برای خوانندگان مسلمان توهین آمیز و ناراحت کننده نباشد، شباهتی به چالش مترجمان صادق کتاب مقدس که با مسئله غامض گزینش واژگان روبرو هستند ندارد. آیا رضایت مردم بر رضایت خدا ارجهیت دارد؟
مجله مسیحیت امروز در شماره آوریل سال 2012 خود، صفحاتی از نشریه خود را به این موضوع جنجال برانگیز اختصاص داد. این مجله گزارش داد که سازمان ویکلیف، به علت اقدام به جایگزینی واژگان مذکور، در خطر از دست دادن پشتیبانی سه میلیون نفر از اعضای خود که متعلق به فرقه جماعت ربانی هستند، قرار گرفته است. تابستان سال گذشته، 347000 عضو از کلیساهای پرزبتری، متحدا بیانیه ای را صادر کردند که در آن اظهار گشته بود:
«جنبش درونی و یا هر سازمانی که واژه خدا را به جای «پدر»(پاتر) و مسیح را به جای «پسر» (هویئوس) در ترجمه های خود استفاده کند، به کلام مکاشفه خدا امین نبوده است و چنین اقدامی در حقیقت به مخاطره انداختن آموزه تثلیث و کار و شخص عیسی مسیح و آموزه کتاب مقدس است»
کلیساهای پرزبتری در این بیانیه، اعلام کردند که چنین برخوردی با ترجمه اناجیل، باعث می شود تا مسلمانان تمام شهادت انجیل را نشنوند.
اگر در بین مسلمانان خدمت کرده و تلاش نموده باشید تا پیغام انجیل را به گوش پیروان دین اسلام برسانید، حتمی در انتقال مفاهیم کتاب مقدس با مشکل روبرو شده اید. شاید واژگان مشترک بسیاری بین الهیات مسیحی و اسلامی وجود دارد، اما مسلمن مفاهیمی که در پس این واژگان نهفته است یکسان نیست. هرگاه یک مسلمان از بهشت صحبت می کند، منظور و تصویر وی از بهشت با آنچه یک مسیحی در سر دارد بسیار متفاوت است. هر گاه یک مسیحی در مورد بخشش خدا صحبت می کند، درک و فهم وی از آنچه یک مسلمان بخشش الهی می داند، بسیار فرق می کند. حال در نظر بگیرید که یک مسیحی در مکالمه خود با یک مسلمان از واژه هایی استفاده کند که تمامن برای یک مسلمان غریب باشد. واژه هایی مانند «پسر خدا»، «خدای پدر»، «کفاره گناهان»، فدیه».
مشکل از آنجا شروع می شود که شخص مبشر در تلاش است تا آنجا در توان دارد، از اصطلاحات مسیحی که موجب سوتفاهم می شوند، اجتناب کند. برخی از ما پیش از اینکه وارد مکالمه پیشرفته تری در خصوص انجیل شویم، عبارات و اصلاحات را با توضحیات طولانی تفهیم و روشن می کنیم، برخی نیز برای اینکه این ارتباط را سریعتر ایجاد کنند، از واژگان عمومی تر و غیرمسیحی تری بهره می گیرند. شاید پولس رسول نمونه ای خوبی باشد. او در کوه مریخ، در شهر آتن برای ارائه پیغام انجیل از عبارات و اسامی استفاده کرد که برای حضار قابل فهم بود. خدای ناشناخته. اما آیا نباید کلام را در تمامیت آن مطالعه کرد؟ یا حداقل فصلی را که داستان در آن نگاشته شده و تاکتیکهای بشارتی از آن استخراج گشته است را تا به آخر خواند؟
در همین فصل می خوانیم:
«اما بعضی از فلاسفه اپیکوریین و رواقیین با او روبرو شده، بعضی می گفتند: این یاوه گو چه می خواهد بگوید؟ و دیگران گفتند: ظاهرن واعظ به خدایان غریب است. زیرا که ایشان را به عیسی و قیامت بشارت می داد. ... زیرا روزی را مقرر فرمود که در آن ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد نمود و به آن مردی که معین فرمود و همه را دلیل داد به اینکه او را از مردگان برخیزدانید. چون ذکر قیامت مردگان شنیدند، بعضی استهزا نموده و بعضی گفتند: مرتبه دیگر این امر را از تو خواهیم شنید» (اعمال 17: 18، 31- 32)
پولس رسول که بیشک، همه ما آن را رسول برگزیده و برجسته خداوندمان عیسی می دانیم، در مباحثه فلسفی خود با اپیکوریین و رواقیین، حقیقت مرگ و قیام مسیح را مستور نکرد و آشکارا اوج فداکاری خدا و تکامل نقشه نجات وی را به حضار به وضوح اعلام نمود.
چنین برخورد بی مسئولانه و شاید اقرار نکنم اگر بگویم چنین تاکتیک و استراتژی انسان محورانه، خسرانهای بسیار زیادی بر جامعه مسیحی، کلیساهای نو پای مستقر در جامعه اسلامی، پیغام ناب انجیل و الهیات مسیحی وارد می سازد.
ستیز و مخالفت قرآن و جامعه اسلامی با آموزه تثلیث، امری دیرینه است. قدمت آن به تاریخ نگاشته شدن قرآن و مسلمانان قرن هفتم باز می گردد. قرآن آشکارا آموزه تثلیث را (البته فهم و درک قرآن از تثلیث با آنچه مسیحیت می آموزد یکسان نیست) مردود می شمارد و با اینکه پس از نگاشته شدن قرآن پس از گذشت قرون متمادی، درک و فهم مسلمانان از مباحثات مسیحیان در این خصوص افزایش یافته است، اما کماکان این آموزه به همان شدت مردود اعلام شده، باورمندان به تثلیث را کافر می دانند.
جایگزینی واژگانی نظیر «پسر خدا»، «پدر» با واژگانی که مسلمان را بر نیانگیزد، چیزی نیست جز تحریف ایمان مسیحی و ارائه ایمانی غیر. این قدم به معنی معرفی خدایی دیگر، جز آنی که کتاب مقدس به ما معرفی می کند.
گمان نمی برم تایید اینکه این آموزه ریشه در کتاب مقدس دارد از اعترافات بسیاری از مسیحیان بدور باشد. آموزه تثلیث، باوری است که می توان آن را در لابلای آیات کلام کشف کرد. انعکاس ذات خدا در اعمال وی و در به انجام رساندن نقشه فدیه بشر بوضوح نمایان است. حتی نجاتی که یک ایماندار دریافت می کند در آموزه تثلیث رنگ و بوی بیشتری می یابد. نجاتی که از آشتی ما با خدای پدر توسط، طریقی که پسر برای ما مهیا می می سازد، صحبت می کند، طریقی که به قوت روح القدس در زندگی های برگزیدگان به میوه می نشیند. نگاهی هوشیارانه و آگاهانه به آموزه انجیل، ما را لاجرم با تثلیث روبرو می سازد. مواجه ای که درک ما را از کار نجات بخش خدا که مرکز تماس آسمان و زمین، ورود بی کران به دنیای فانی و محدود است را، عمیقتر ساخته، ایمان ما را معنای بیشتری می بخشد. بنظر می رسد که رد تثلیث به معنای نفهمیدن «داستان ورود خدا به تاریخ» و درک نکردن چگونگی نجات انسان توسط خدای فراباشنده است.
«ساختار انجیل تثلیث است و تثلیث یعنی انجیل » به بیانی دیگر، تار و پود انجیل در تثلیث تنیده شده است.
کتاب مقدس به ما می آموزد که انسان گناهکار راهی جهنم است. اما خدا خود آمده است تا این انسان طغیان گر به زوال رفته را بازیافت نماید. خدا برای ما خبری خوش، نویدی تازه دارد. و این خبر خوش (انجیل) این است که عیسی مسیح، پسر خدای زنده، بر روی صلیب به جای ما مصلوب گشت و مرد، اما پس از سه روز زنده شد. گناهان کسانی که به کار فدیه بخش او ایمان آورند به حساب مسیح و پارسایی وی به پای ما ریخته خواهد شد. این پیام راستین و نوید بخش مسیح به هر قیمتی باید اعلام گردد. مخدوش شدن این پیغام به معنی پاک کردن راه رستگاری است.
بنابراین تغییر واژگان تنها یک مسئله و چالش فرهنگی نیست، بلکه اساس آن نجات شناختی می باشد. مسئله الهیاتی است. خدا به ما در مورد خود چه آموخت؟ آیا این آن چیزی که نیست که به کلیسا سپرده شده است تا حقیقت را باز گوید؟ آیا می توان حقیقت را در لایه های ریا و تزویر پنهان کرد؟
زمانی که عیسی از شاگردان در مورد هویت خویش پرسید، پطرس در پاسخ به وی گفت: «توی مسیح، پسر خدای زنده. عیسی در جواب وی گفت: خوشابحال تو ای شمعون بن یونا.» (متی 16: 16-17) این پاسخ پس از اینکه شاگردان در خصوص گمانهای مردم در مورد شخصیت وی ارائه دادند بیان شد. این همان حقیقتی است که روح خدا بر برگزیدگان، مکاشفه می کند و کلام خدا می فرماید:
» و حیات جاودانی این است که تو را خدای واحد حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادی بشناسند» (یوحنا17: 3)
و عیسی مسیح، همان پسر خدای زنده است. آیا پوشاندن این حقیقت به معنی مستور کردن طریق نجات از مسلمانان نیست؟ آیا مسلمانان با عیسی مسیح، پیامبر اولوالعزم نجات می یابند؟ اگر چنین بود، عیسی آن گروهی که وی را پیامبر خطاب می کردند، برکت یافتگان خداوند می خواند.
نتیجه:
گسترش و نفوذ این جنبش در بین سازمانهای بشارتی و کلیساها چنان افزایش یافته که موج آن به کلیسای ایران نیز رسیده است. موجی که تنها باعث خواهد شد تا خط آشکار ایمان و مرز حقیقت و دروغ کمرنگ گشته، تنها به شیطان فرصتی بخشد تا بذر بی ایمانی و ناراستی را، چون کرکاس در مزرعه ایمان بکارد. در طی چند سال گذشته که بشکل مستقیم و غیرمستقیم با کلیساهای ایرانی، خادمین و حتی سازمانیهای مسیحی غیر ایرانی در ارتباط قرار گرفتم، شاهد نجوای ضعیف این حرکت بوده ام. گروه هایی که دست بلندی در جامعه مسیحی ایرانی داشته، ایده اولوژی خود را چه آشکارا و چه در لقای مذهبگونه ای به کام کلیسای ایران نهاده اند.
بنظر من ریشه انحراف این حرکت متعدد است. در کنار کژ فهمیهای الهیاتی که شاید خاستگاه اساسی آن باشد، موضوع ارجهیت بخشیدن و افراشتن برنامه ها و استراتژی های ها بشارتی به قیمت نادیده انگاشتن خداشناسی است که باید در وحله اول بر آن استوار می گشت.
کتاب مقدس برنامه های خدمتی را چه در حیطه تعلیم چه در بخش بشارت، محکوم نمی کند. کلام خدا نمونه های متعددی را از خلاقیتها و برنامه ریزیهای خادمین را به تصویر می کشد که در ارائه کلام زنده خدا بکار گرفتند. اما مانند هر چیز دیگر در ایمان مسیحی، اصول و میزان کتاب مقدس تعیین کننده حدود و مرزهای تلاشهای ما می باشد. البته جناههای اصول گرا و آزاد اندیش همیشه در دو طیف هر بحث و گفتگویی خواهند بود. گروهی که بکارگیری هر برنامه و روشی که کتاب مقدس از آن صحبت نکرده را غیرکتاب مقدسی می نامند و افرادی که هر برنامه ای را تا زمانی که با اصول کلام در مغایرت نباشد، حتی هم اگر در کتب مقدس مذکور نشده است را بکار خواهند گرفت. اعتدال، انتظام و سازگاری با کلام ، عناصر تعیین کننده ای هستند که خدمات را شکل می دهند.
افزون بر این، اگر این را بتوان به عنوان برنامه و استراتژی بشارتی پذیرفت، آیا گمان نمی برید که این برنامه، مذهبی را به دنیای مسلمان ارائه می دهد که آمیزشی از اسلام و مسیحیت است. شاید به همین خاطر است که به این حرکت نام، کریسزلم chrislam را بخشیده اند. گفته معروفی در بین ایرانیان است که می گویند: «کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را نیز از فراموش کرد». مقصود شهادت دادن به مسلمانان است در حالی که شکل و شمایل مسلمانان را به خود گیریم، مانند یک مسلمان زندگی کنیم، مانند یک مسلمان روزه بگیریم، مانند یک مسلمان به مسجد برویم و مانند یک مسلمان قرآن بخوانیم، اما طولی نخواهد کشید، که مسیحیت را فراموش خواهیم کرد و پیغام آن از ذهنهایمان پر خواهد کشید.
با چنین ابهام و مرزهای کمرنگی که این جنبش بوجود آورده است، طولی نخواهد کشید که نسلهای بعدی پیروان این حرکت، شناخت صحیحی از مسیحیت راستین نخواهند داشت و بیشتر از اینکه مسلمانان را به حقیقت مکاشفه شده در مسیح نزدیک سازند، خود به سوی اسلام رفته، فرقه ای دیگر از آن را شکل خواهند داد.
این جنبش خطری جدی برای کلیسا است. تهدیدی برای هویتی که مسیح بر آن نهاد. این یورش از مرزهای خارجی نیست، این نفوذ از داخل است. بجای اینکه در چارچوب مذهبی فرهنگهای اسلامی، حقیقت مسیح نفوذ کند، دشمن از داخل به درون کلیسا رخنه کرده، قصد سست کردن پایه آن را که بر روی حقیقت بنا شده است، را دارذ. بنظر می آید آنقدر توجه ما به خارج و شبیخونهای برونی بوده که فراموش کرده ایم که خانه خود را از درون پاسبانی کنیم. پولس رسول به ما این هشدار را داده بود.
«...نگاه دارید خویشتن و تمامی آن گله را که روح القدس شما را بر آن اسقف مقرر فرمود تا کلیسای خداوند را رعایت کنید که آن را به خون خود خریده است. زیرا من می دانم که بعد از رحلت من، گرگان درنده به میان شما در خواهند آمد که بر گله ترحم نخواهند نمود. و از میان خود شما مردمانی خواهند برخاست که سخنان کج خواهند گفت تا شاگردان در عقب خود بکشند» (اعمال 20: 28- 30)
یقینن ایشان گرگان درنده ای هستند که در لباس شبان به گله خداوند حمله ور شده اند. دشمنی که بر علیه بدن خداوند برخاسته و قصد نابودی آن را دارد. اما خدا را شکر که مسیح خداوند، بر زمین دشمن، در جایی که خود را بر علیه خداوند حی بلند کرده است به ما وعده ای امیدوار کننده ای داد:
«و من نیز تو را می گویم که تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت» (متی 16: 18)
وظیفه ما در این خصوص چیست؟ مسئولیت شبان و رهبران کلیسا و ما این است تا بیاد بیاوریم که از کجا افتاده ایم و توبه کرده و اعمال نخست را بعمل آوریم. (مکاشفه 2: 5)
به همین خاطر است که کلیسا باید همیشه در صدد اصلاح خود بر آید. اصلاحات تنها محدود به دوران اصلاحات نیست، کلیسای امروز از زمان اصلاحگران تاکنون خطایای بسیاری داشته است. به نظر می رسد که به دام قدیمی گرفتار شده ایم. کلیسا و جایگاه آن، مفهوم و مقصود وجودش کم سو گشته است. فرصت آن رسیده است که بار دیگر چون اصلاحگران هویت خود را در پرتو نجات بخش انجیل بازیابیم.


۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

چهره دوگانه هیات جمهوری اسلامی در دیدار با پاپ + عکس

چهارشنبه, 08 آذر 1391




هشتمین دور گفت و گوهای اسلام و کاتولیک با حضور هئیت ایرانی و رئیس شورای پاپ ی گفتگوی بین ادیان در واتیکان در حالی برگزار گردید که جمهوری اسلامی فشار و سرکوب بر نوکیشان مسیحی را شدت بخشیده و همچنین برخی مسئولان و روحانیون حکومتی حملات لفظی زشت و توهین آمیز خود را علیه مسیحیان و بویژه پاپ گسترش داده اند.
آژانس خبری مسحیان ایران، « محبت نیوز» - اواسط اردیبهشت ماه سال 1386 یعنی حدود 5 سال پیش «سید محمد خاتمی»، رئیس جمهور اسبق ایران به عنوان رييس‌ مرکز گفتگوي‌ تمدنها در صدر هیاتی سیاسی مذهبی راهی ایتالیا شد و با پاپ بندیکت رهبر کاتولیک‌های‌ جهان‌ در واتیکان دیدار و گفت و گو کرد. این دیدار در حالی انجام گرفت که چند ماه قبل از آن پس از "افزایش فشارها و تهدیدها بر شهروندان مسیحی در کشورهای اسلامی و بالاگرفتن درگیری بین مسلمانان و اقلیت‌های مذهبی در برخی مناطق به خصوص کشورهای افریقایی" با واکنش شدید پاپ روبرو شد و رهبر کاتولیک های جهان رفتار این گروه از مسلمانان را خشونت آمیز خواند، که با واکنش‌های زیادی از سوی حکومت های اسلامی از جمله ایران قرار گرفت.

آنچه بین خاتمی و پاپ گذشت
خاتمی‌ پیش‌ از نشست‌ با پاپ‌ بندیکت‌ شانزدهم‌ در کنفرانسی‌ خبری‌ در رم‌ پایتخت‌ ایتالیا در پاسخ‌ به‌ پرسشی‌ درباره‌ اینکه‌ آیا زخم‌‌های‌ بین‌ مسیحیان و مسلمانان‌ پس‌ از سخنان‌ پاپ‌ التیام‌ یافته‌است‌ یا خیر، تصریح‌ کرد: «این‌ زخم‌ها بسیار عمیق‌ است‌.‌ زخم‌های‌ زیادی‌ وجود دارد و این‌ زخم‌ها به‌ سادگی‌ خوب‌ نخواهد شد‌، اما ما تلاش‌ مشترک‌ را برای‌ التیام‌ این‌ زخم‌ها آغاز کرده‌ایم.» گرچه در این دیدارها فرستادگان جمهوری اسلامی به پاپ قول تعامل بیشتر با مسیحیان ایران را دادند، اما نه تنها این قول در حد وعهده‌های بی سرانجام باقی ماند بلکه فشار بر مسیحیان ایران به خصوص نوکیشان مسیحی در داخل ایران هر روز بیشتر و بیشتر می شد.
ادامه دیدارها با پاپ
یکسال پس از این دیدار اواسط اردیبهشت ماه 1378 نیز پاپ با گروهی محقق اسلامی از ایران که برای حضور در سمیناری با عنوان «ایمان و منطق» در مسیحیت و اسلام به واتیکان رفته بودند دیدار کرد. ریاست هیات ایرانی را «مهدی مصطفوی»، رئیس وقت سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بر عهده داشت که دیداری هم با کاردینال «ژان لوئیس توران»، نماینده پاپ برای گفت و گو میان مذاهب داشت. در این دیدار نیز بار دیگر فرستادگان مذهبی جمهوری اسلامی وعده تعامل ( ! ) با مسیحیان و اقلیت های دینی داخل ایران را دادند، اما باز هم عملکرد جمهوری اسلامی در دستگیری و شکنجه اقلیت های مذهبی به خصوص مسیحیان پرده از چهره واقعی و خشن جمهوری اسلامی در برخورد با دگر اندیشان دینی را روشن ساخت.
عدم پایبندی جمهوری اسلامی به تعهدات !
عدم پایبندی جمهوری اسلامی به تعهدات بین‌المللی و زیرپا گذاشتن آزادی اندیشه و حقوق شهروندی افراد با توسل زور و ایجاد رعب و وحشت و فشار و تهدید اقلیت های دینی باعث شد تا پاپ برای مدت های زیاد نه تنها نمایندگان ایران را نپذیرد بلکه پاسخ نامه‌های رسمی و اداری جمهوری اسلامی را هم ندهد. تا اینکه چندی قبل رسانه‌های داخل ایران خبر دادند که در هشتمین دوره گفت و گوهای میان اسلام و کاتولیک در اول آذرماه 1391 هیاتی از جمهوری اسلامی به ریاست «محمدباقر خرمشاد» سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، در واتیکان با پاپ دیدار کردند. خبر ملاقات هیات ایرانی با پاپ در حالی در رسانه‌های داخلی ایران منتشر شد که چندان به جزئیات آن پرداخته نشد و تنها به ذکر چند خط خبر کلی اکتفا شد. در عوض تصاویر متعددی از این دیدار منتشر شد که حکایت از تمایل زیاد هئیت نمایندگان جمهوری اسلامی با انداختن عکس یادگاری با پاپ داشت !
گزارش تازه احمد شهید از تبعیض و آزار اقلیت ها
موضوع این نشست با محوریت گفتگوی ادیان آن هم در مقر پاپ در واتیکان در حالی صورت می گیرد که تازه ترین گزارش های «احمد شهید» گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران حکایت از آن دارد که در سالهای اخیر فشارهای حکومت و سرویس های امنیتی جمهوری اسلامی بر اقلیت های مذهبی بیش از گذشته گسترش یافته و تعداد زیادی از دگراندیشان مذهبی به خصوص مسیحیان زندانی هستند و زیر شکنجه و فشار قرار دارند. به گفته احمد شهید مسیحیان، مسلمانان سنی و دراویش در ایران با تبعیض و آزار روبه‌رو هستند و «از اواسط سال ۲۰۱۰ بیش از ۳۰۰ مسیحی در ایران دستگیر شده‌اند.» گزارشی که البته جواد لاریجانی، رئیس ستاد حقوق بشر ایران آن را مضحک و غیر واقعی خواند.
جمهوری اسلامی در حالی مدعی گفت و گو با ادیان دیگر است که فشار و سرکوب بر پیروان ادیان غیر شیعه به ویژه نوکیشان مسیحی را شدت بخشیده و هم اکنون جمعی از نوکیشان مسیحی فقط به صرف اعتقادات دینی یا در حال گذراندن محکومیت خود هستند و یا بلاتکلیف در زندانها ی حکومت بسر می برند.
جالب تر آنکه «محمد باقر خرمشاد» سرپرست هیات ایرانی ملاقات کننده با پاپ ضمن ابلاغ سلام گرم مسوولان ایرانی، که در این گزارش از آنها نامی برده نشده اما بر ضرورت تداوم این گفتگو و نشست ها در فضایی عالمانه و معنوی تأکید کرد. این سخنان در حالی بیان می شود که فقط در طی ماههای گذشته برخی مسئولان و روحانیون حکومتی حملات لفظی زشت و توهین آمیزخود را علیه مسیحیان و بویژه پاپ گسترش داده اند.
آنچه از زبان مراجع تقلید شیعه شنیده می شود
گویا هئیت ایرانی دیدار کننده با پاپ، اظهارات "حسن رحیم پور اذغدی" یکی از مسئولان نظام جمهوری اسلامی را بیاد ندارند که درسخنانی توهین آمیز علیه مسیحیت مدعی شد که در جوامع غیر اسلامی، فاسد‌ترین افراد جامعه ، رهبر دینی و کشیش‌های آنها هستند !
همچنین گفته های کفر آمیز آخوند "وحید خراسانی" از مراجع تقلید برجسته شیعه را در مورد "عیسی مسیح" و "مریم" (مادر عیسی) فراموش کرده اند. وی در سایت شخصی خود در سخنانی خطاب به پاپ گفته بود: «اگر قرآنی نبود، پس طبق انجیل و تورات عیسی بن مریم "..." است.» او در سخنانی گزاف ادعا کرده بود: «تنها دلیلی که از عیسی مسیح به عنوان شخصی مقدس یاد می شود بخاطر قرآن و محمد است» . آخوند وحید خراسانی پیش از این نیز کتاب مقدس را تحریف شده و غلط خوانده بود و گفته بود که این کتاب کلام خدا نیست! او به همراه تعداد زیادی از دیگر آخوندهای وابسته به حکومت ضمن محکوم کردن پاپ، مدعی شد که وی برای ترویج مسیحیت در ایران تلاش های هدفمند می کند.
این اظهارات و سخنان توهین آمیز با توجه به انعکاس آن در رسانه های داخلی کشور و اعتراض مسیحیان ایران در رسانه های اینترنتی اما هیچگاه از سوی مسئولان نظام و یا سازمانهای متولی همانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی کشور، مرکز گفت و گوی میان ادیان و یا کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در واتیکان و هیچ نهاد دیگر حکومتی واکنشی در پی نداشته است.






تصویب پیش‌نویس قطعنامه حقوق بشر علیه ایران

چهارشنبه 08 آذر



خبرگزاری هرانا - یک کمیته در سازمان ملل متحد پیش نویس قطعنامه‌ای را علیه سه کشور ایران، سوریه و کره شمالی تصویب کرده است.
بنا به گزارش بی‌بی‌سی، در متن این پیش نویس که درباره نقض حقوق بشر است، آمده ایران همچنان به اعدام‌های گسترده، دستگیری منتقدان و مخالفان سیاسی و تبعیض علیه اقلیت‌های دینی ادامه می‌دهد. در این متن همچنین به تبعیض علیه زنان اشاره شده است.
در رای‌گیری روز سه‌شنبه، ۸۳ کشور به این قطعنامه رای مثبت، ۳۱ کشور رای منفی و ۶۸ کشور رای ممتنع دادند.
کشورهای موافق تصویب پیش نویس قطعنامه، خواهان آزادی همه کسانی شدند که به دلیل انتقاد و مخالفت با سیاست حکومت ایران به زندان افتاده‌اند.
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سالم و عادلانه و همکاری با احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران از دیگر خواسته‌های این قطعنامه بود.
محمد خزایی، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد، در واکنش به این پیش‌نویس، آن را "جهت دار" خوانده و گفت این متن تناقض‌های زیادی دارد. وی گفت آنچه در متن آمده، با واقعیت‌های جامعه ایران هماهنگی ندارد.
او همچنین گفت کانادا، که مسئولیت تهیه این پیش نویس را بر عهده داشته، بر اساس سیاست‌های داخلی خود عمل کرده است و هدف آن "سوء استفاده از ساز و کارهای حقوق بشر علیه ایران است."
وی در ادامه گفت بی‌توجهی به نقض حقوق بشر توسط اسرائیل در سازمان ملل نشان می‌دهد حامیان این قطعنامه به رعایت حقوق بشر اعتقادی ندارند.
چین، روسیه و سوریه کشورهایی بودند که علیه این پیش نویس رای دادند.
در مورد سوریه نیز، اعضای این کمیته خواهان توقف سریع حمله به غیر نظامیان شده است.
این کمیته همچنین خواهان آزادی فوری زندانیان سیاسی در این کشور شده و خواسته است یک تحقیق مستقل در زمینه نقض حقوق بشر و قوانین بین الملل از سوی دولت بشار اسد، توسط جامعه بین المللی انجام گیرد.
قرار است در ماه دسامبر (ماه آینده میلادی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد این قطعنامه را به رای بگذارد.


هرانا؛ پلمب مغازه یک شهروند بهایی در بیرجند

چهارشنبه 08 آذر 1391





خبرگزاری هرانا - مغازه باهره ملاکی شهروند بهایی ساکن بیرجند پلمب شد و جواز کسب ایشان باطل گردید.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ۱۵ آبان ماه سال جاری مغازه خانم باهره ملاکی (لوازم یدکی ماشین) در بیرجند پلمب گردید.
گفتنی است، با وجودی که ایشان دارای جواز کسب بوده‌اند، جواز کسبشان را باطل کرده‌اند و نامه‌ای به ایشان داده‌اند که به دلیل "عضویت در فرقه ضاله بهائیت" جواز کسب، به شما تعلق نمی‌گیرد.
به این شهروند بهایی ده روز مهلت داده شد که مغازه را خالی کند و در ‌‌نهایت مغازه ایشان پلمب شد.
سال گذشته نیز جواز کسب خانم ملاکی را گرفته بودند وگفته بودند شما به عنوان خانم نمی‌توانید فروشنده لوازم یدکی ماشین باشید.
چند ماه پیش نیز به خانم صغری مهجوره که لوازم یدکی ماشین داشتند به بهانه اینکه شما خانم هستید جواز کسب داده نشد وایشان مجبور شدند مغازه‌شان را تعطیل کنند.
بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
•    بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی‌توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
•    بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می‌باشد.
•    ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر شخصی حق دارد از آزادی اندیشه، وجدان و دین بهره‌مند شود: این حق مستلزم آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین آزادی اظهار دین یا اعتقاد، در قالب آموزش دینی، عبادت‌ها و اجرای آیین‌ها و مراسم دینی به تنهایی یا به صورت جمعی، به طور خصوصی یا عمومی است.
•    ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
•    بند ۱ ماده ۱۸ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی فکر، وجدان و مذهب دارد. این حق شامل آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود، همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود، خواه بطور فردی یا جمعی، خواه به طورعلنی یا در خفا در عبادات و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می‌باشد.
•    بند ۱ ماده ۱ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: از موجودیت و هویت ملی، قومی، فرهنگی، دینی و زبانی اقلیت‌ها در سرزمین‌های خود حمایت و ایجاد شرایط را برای ارتقای این هویت تشویق شود.
•    بند ۱ و ۲ ماده ۲ اعلامیه مربوط به اشخاص متعلق به اقلیت‌های ملی یا قومی، دینی و زبانی: اشخاص متعلق به اقلیت‌ها حق دارند در نهان و به طور علنی، آزادانه و بدون مداخله و یا هر شکل از تبعیض، از فرهنگ خاص خود بهره‌مند و برخوردار شوند، دین خود را اعلام و به آن عمل کنند و به زبان خاص خود سخن بگویند و به صورتی موثر در زندگی فرهنگی، دینی، اجتماعی، اقتصادی و عمومی شرکت کنند.

۱۳۹۱ آذر ۶, دوشنبه

تخلف پلیس فتا در پرونده ستار بهشتی محرز است

سه شنبه 07 آذر 1391 




خبرگزاری هرانا - نماینده ویژه مجلس در پرونده مرگ ستار بهشتی گفت: اقدام دستگاه قضا در پرونده ستار بهشتی قانونی بوده اما تخلف پلیس فتا در این پرونده کاملاً محرز است.
مهدی دواتگری، نماینده ویژه مجلس در پرونده مرگ ستار بهشتی در گفت‌وگو با فارس، درخصوص بازدید از محل بازداشتگاه ستار بهشتی اظهار کرد: زندان اوین و بازداشتگاه پلیس آگاهی جزء بازداشتگاه‌های قانونی هستند که زیر نظر قوه قضائیه فعالیت می‌کنند و از استانداردهای قانونی برخوردارند و دوایر انتظامی تنها می‌توانند متهم را برای ساعاتی کوتاه و با حضور افسر نگهبان در محلی که به عنوان "تحت نظرگاه" و نه بازداشتگاه وجود دارد، تحت نظر قرار دهد.
وی افزود: متأسفانه مأمورین فتا متهم را پس از دستگیری بدون دستور قضایی در تحت نظرگاه پلیس فتا آن هم به مدت یک شب نگه می‌دارند که این نگهداری کاملا غیرقانونی بوده است.
دواتگری به روزهای سوم و چهارم بازداشت متهم اشاره کرد و اظهار داشت: علیرغم دستور قاضی مبنی بر انتقال متهم به بازداشتگاه آگاهی، پلیس فتا پس از بازگیری متهم از زندان اوین باز هم وی را به تحت نظرگاه پلیس فتا منتقل کرد.
وی پیگیری‌ها و بازجویی دستگاه قضایی از متهم را قانونی و بدون اشکال دانست و تأکید کرد: خوشبختانه روند فعالیت دستگاه قضایی در پرونده ستار بهشتی، چه قبل و چه بعد از فوت وی بسیار قابل توجه بوده و اطلاعیه اخیر دادستان تهران درخصوص این پرونده منطبق بر واقعیات و کاملا مورد تأیید است.
نماینده ویژه مجلس در پرونده ستار بهشتی خواستار برکناری و یا استعفای فرماندهی پلیس فتا شد و اظهار داشت: ابراز برائت پلیس فتا از اشتباه صورت گرفته که منجر به هزینه برای نظام شده، با برکناری و یا استعفای فرماندهی پلیس فتا امکان پذیر است.
دواتگری تصریح کرد: ما نباید اتفاقات این چنینی را به حساب نظام بگذاریم؛ چرا که ما یک نظام قاطع و قانونمند داریم که در برخورد با اشتباهات با کسی تعارف ندارد؛ بنابراین نباید با حاشیه‌سازی‌های گوناگون زمینه را برای شیطنت عوامل ضد انقلاب فراهم کنیم.
وی خاطر نشان کرد:با توجه به نظریه پزشکی قانونی قطعا صدمات بدنی منجر به فوت و یا قتل ستار بهشتی نشده و به همین جهت هنوز هم به تحقیقات جامع قضایی نیاز داریم؛ ضمن اینکه هفته آینده نیز گزارش کامل بازدید از محل بازداشتگاه ستار بهشتی را تقدیم مجلس خواهیم کرد.
دواتگری در عین حال تصریح کرد: ما هر روزه شاهد جنایات پلیس آمریکا هستیم که به صورت فجیع در انظار عمومی شهروندان را مورد ضرب و جرح قرار می‌دهد اما برخورد قاطعی با آنها صورت نمی‌گیرد.



محکومیت ۱۱ شهروند بهایی در مشهد به حبس در بیدادگاه رژیم اسلامی

دوشنبه 6 آذر 1391


ازده تن از شهروندان بهایی ساکن مشهد از سوی دادگاه انقلاب این شهر در محموع به پنج سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یازده شهروند بهایی ساکن مشهد که در آبان ماه سال جاری به اتهام تبلیغ علیه نظام در دادگاه انقلاب مشهد به قضاوت قاضی قربانی محاکمه شده بودند هر کدام به ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

اسامی این شهروندان بهایی عبارتست از: ۱– فتانه حاجی‌پور ۲ –نوید نبیلی ۳-عزت الله احمدیان ۴-نگین احمدیان ۵- شهزاد خلیلی ۶-نغمه ذبیحیان ۷-نگار ملک‌زاده ۸-بهناز حدادزاده ۹-حوریه محسنی ۱۰-آرمان مختاری ۱۱-شایان تفضلی

در ضمن حوریه محسنی، نگار ملک‌زاده و نگین احمدیان به دلیل داشتن تجهیزات ماهواره‌ای به ۳۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شدند.


فشارهای غیر انسانی وزارت اطلاعات علیه هموطنان مسیحی

دوشنبه 6 آذر 1391



گزارشی از یکی از رهبران مسیحی زندانی از رفتارهای و فشارهای غیر انسانی وزارت اطلاعات علیه هموطنان مسیحی
گزارشی از فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی وزارت اطلاعات علیه هموطنان مسیحی پروتستان که توسط کشیش بهنام ایرانی از اعضای هیئت رهبری کلیساهای ایران که در زندان ندامتگاه کرج بیش از ۱۷ ماه به صرف کشیش بودن زندانی می باشد تهیه شده است و جهت ارسال به کمیسر عالی ،گزارشگر ویژه حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی و به منظور انتشار در رسانه ها در اختیار « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است.
متن گزارش به قرار زیراست:
بگذارید اینچنین آغاز کنم که با ایجاد و گسترش شبکه های ماهواره ای مسیحی فارسی زبان در برنامه های شبانه روزی بسیاری از خادمان ، پیغام انجیل عیسی مسیح در شعاعی به وسعت همه ایران و همه فارسی زبانان در اقصی نقاط دنیا بشارت داده شد و با استقبال قابل ملاحظه ای از طرف فارسی زبانان روبرو گردید و موج فزاینده ای و روبه رشدی از گرایش آنها به ایمان مسیحی شکل گرفت .
از طرف دیگر بعد از انقلاب سال ۵۷ شمسی و برقراری جمهوری اسلامی ایران هرگونه ساخت و ساز به جهت احداث کلیسا و یا مراکز اموزشی مسیحی ممنوع شد به طوری که در مدت ۳ سال گذشته هیچ بنای کلیسایی در ایران ساخته نشد. از یک طرف موج فزاینده ایمان مسیحی بین فارسی زبانان ایران که به گزارش منابع خبری مسیحی از مرز ۳ میلیون نفر گذشته است و از طرفی دیگر ممنوعیت ساخت کلیسا و اماکن مذهبی مسیحی باعث شد که زمینه گسترش کلیساهای خانگی فراهم شود و مومنین مسیحی به جهت انجام مراسم عبادتی خود در اجتماعات نه چندان بزرگ در خانه ها گرد هم بیایند . اگرچه کلیسای خانگی مقوله جدیدی نیست و قدمت ان به ۲ هزار سال پیش یعنی زمان خود مسیح و شاگردان او برمی گردد که جلسات عبادتی و پرستش را در خانه ها برگزار می کردند به طوریکه در انجیل هم به این چنین کلیساهای خانگی اشاره شده است .
جمهوری اسلامی ایران به شدت از کلیساهای خانگی بیمناک است و شاید مهمترین دلیل این هراس عدم توانایی در کنترل آنهاست. لذا به هر دلیل ممکن و با صرف هزینه های زیاد تلاش می کند تا این کلیساهای خانگی را شناسایی و با تهدید و ارعاب ، بازجویی، اخذ تعهد و بازداشت اعضاء آن موجبات از هم گسیختگی انها را فراهم بیاورد.
تا ۱۵ سال پیش سیاست کاری وزارت اطلاعات این یود که مسیحیان فارسی زبان را شناسایی و به ساختمانهای وزارت اطلاعات احضار و با تهدید و ارعاب آنان را وادار به انکار ایمان مسیحی و امضاء تعهد نامه ها مبنی بر عدم حضور همیشگی در اجتماعات مسیحی بنماید که در جهت احقاق این هدف چه بسیار جفاها و اذیت و آزارهایی که به کلیساهای خانگی رساندند که اشاره موعظی به آنها مستلزم نوشتن چندین کتاب است.
اما در طول دهه گذشته به دلیل افزایش بی سابقه مسیحیان فارسی زبان در ایران و اطلاع رسانی وسیع و هم اطلاع رسانی وسیع رسانه های خارجی و مجامع حقوق بشری سیاست برخورد وزارت اطلاعات تغییر کرده و مدعی هستند که با ایمان شخصی افراد کاری ندارند و قصدی برای انگیزاسیرن وجود ندارد. اما کسی حق بشارت دادن انجیل به فارسی زبانان و تشکیل جلسات خانگی را ندارند. این جلسات از نظر آنان غیر قانونی است و نیاز به مجوز دارد. وقتی هم که برای اخذ مجوز به وزارت کشور مراجعه می شود هیچ جواب روشنی دریافت نمی گردد و توپ دوباره به زمین وزارت اطلاعات بر می گردد.
آنان می گویند اگر مسیحی هستید به کلیسا بروید در غیر اینصورت اجازه ندارید در خانه ها جمع شوید. حال سئوال مهم اینجاست کدام کلیسا؟ در بیشتر شهرهای ایران کلیسا وجود ندارد و کلیساهایی هم که قبل از سال ۱۳۵۷ در بعضی از شهرها احداث شده اند یا توسط دولت اسلامی تخریب گردیده اند مانند کلیسای شهر کرمان که سال گذشته با خاک یکسان شد یا کلیسای متعلق به فرقه مسیحی ابدنتیس که در یکی از شهرهای استان مرکزی تخریب شد و کلیسای دیگری که در خوزستان توسط دولت فرو ریخت . دسته دوم کلیساهایی هستند که ظاهرا باز هستند و مانعی برای استفاده از آنها وجود ندارد اما انچنان مسیحیان ان شهرها تحت کنترل و تدابیر شدید امنیتی هستند که جرات نمی کنند حتی به یک کیلومتری آن کلیساها نزدیک شوند. مانند کلیسای جماعت ربانی در گرگان ، کلیسای کرمانشاه، کلیسای شبان.نیکو در اهواز ، کلیسای اسقف در شیراز، کلیساهای ابدنتیس ها در تهران ، کلیسای تبریز و کلیسای حضرت قدوس درخیابان لارستان تهران . این کلیساها ظاهرا درهایشان باز است اما عملا اجازه هیچ فعالیت عبادتی و پرستشی به آنها داده نمی شود و رفت و آمد آنها تحت کنترل شدید وزارت اطلاعات است. کلیساهایی هم که به ظاهر فعال هستند روز به روز در حال مخروب شدن هستند که یکی از نمونه های زنده آن کلیسای انجیلی فارسی زبان امانویل در میدان ونک تهران و کلیسای انجیلی ارمنی زبان یوحنا در خیابان میرزای شیرازی تهران است. این دو کلیسا تحت فشار شدید و مستمر وزارت اطلاعات مجبور شدند که جلسات روز جمعه خود را از اسفند سال ۱۳۹۰ به این طرف تعطیل کنند و کشیش کلیسای امانوییل در ادامه سیاست محدود سازی وزارت اطلاعات حدود ۴ ماه پیش مجبور به استعفا شد. و یا کلیسای پنتیکاستی آشوری که در خیابان گذرنامه تهران است به دلیل پذیرفتن فارسی زبانان و تشکیل جلسه عبادتی برای آنان و پافشاری هایی که از این جهت متحمل می شد از چند سال پیش تعطیل و در حال حاضر به صورت محدود آن هم فقط برای..... قابل استفاده است لازم به ذکر است که کشیش وقت این کلیسا نیز وادار به استعفا شد.
پس از یک طرف به بهانه ای کلیسای خانگی مجوز ندارند نباید تشکیل شود و باید به کلیساهای به ظاهر رسمی بروند و از طرف دیگر این کلیساها را یا تعطیل می کنند یا تخریب و یا مسئولین و کشیش آنها را وادار به استعفا می نمایند. و تهدید می کنند که اعضاء جدید نپذیرند .
این رفتار دوگانه سالهاست که توسط وزارت اطلاعات ایران در مورد مسیحیان غالبا فارسی زبان ایران اعمال می شود . کلیسای سنتی کاتولیک و ارتودکس به دلیل آنکه به زبان فارسی جلسات برگزار نمی کنند و اعضاء فارسی زبان را نمی پذیرد چندان مشکلی دولت با آنها ندارد . اما کلیساهای پروتستان به شدت مورد خشم و انزجار جمهوری اسلامی ایران هستند به طوریکه گاها از طرف مقامات مذهبی و رده بالای کشور به طور آشکار سطح برخورد با کلیساهای خانگی و مسیحیان فارسی زبان تاکید می شود و در رسانه های داخلی نیز منعکس می گردد.
در مجموع مسیحیان ایران تحت فشارهای شدید روحی روانی و در شرایط کاملا امنیتی و یک جو پر استرس زندگی می کنند. کافی است در یک فرم استخدام در یک شرکت نه چندان معتبر مذهب مسیحیت قید شود دیگر هیچ امیدی برای استخدام وجود ندارد. به فارسی زبانان مسیحی اجازه نمی دهند که در دفترخانه مسیحی ثبت ازدواج دایر کنند. و لذا این زوج ها غالبا ناگزیر هستند در محضرخانه های اسلامی ازدواج خود را ثبت کنند تا از نظر قانونی دچار مشکل نشوند . کتاب مقدس مسیحیان در قفسه های هیچ کتابخانه و کتابفروشی و فروشگاههای کتاب وجود ندارد. و ممنوع اند مگر اینکه در حوالی میدان انقلاب در اطراف دانشگاه تهران به صورت قاچاق خریداری شوند. تمام کتاب های مقدس مسیحی به صورت غیرقانونی از خارج وارد می شود و به هیچ وجه اجازه چاپ آنها در ایران وجود ندارد.
بچه های ما غالبا اجازه ندارند در مدارس هویت مسیحی خود را اعلام کنند و به صورت اجباری باید تحت تعلیمات اسلامی قرار بگیرند چه بسیار از این بی عدالتی ها و تبعیض ها که حقیقتا قلم را یارا نیست که تمام لحظه لحظه های آن را به تصویر بکشد .
تمام آنچه که جمهوری اسلامی ایران در مجامع جهانی و حقوق بشری اعلام می کنند که اقلیت های مذهبی در ایران آزادانه به مراسم عبادتی و پرستشی خود می پردازند همچنان که اقای علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه ایران در ملاقاتی که دیروز با اسقف یوحنا ابراهیم اسقف آشوری شهرحلب سوریه در روزنامه اطلاعات چاپ چهارشنبه یکم آبانماه ۹۱ اعلام شده و به فضای همزیستی مسالمت آمیز پیروان ادیان مختلف از جمله مسیحیان ایران و برخورداری کامل از حقوق اجتماعی و مذهبی در جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده است فقط در مورد اقلیت های کلیسای سنتی کاتولیک و ارتودکس صادق است در حالیکه اکثر مسیحیان ایران را پروتستانها تشکیل می دهند که متاسفانه از کوچکترین حقوق مذهبی و دینی برخوردار نیستند .
مهاجرت های بی رویه ای هم که از طرف مسیحیان ایجاد شده و در کشورهایی مانند ترکیه متمرکز می شوند تا از طریق یو ان به کشورهای ثالث بروند گویای این حقیقت است که آنان دیگر تحمل شرایط ظالمانه ای را که به آنان تحمیل شده است ندارند .
بنده می خواهم از طریق رسانه ها به سازمانهای حقوق بشری ، به جمهوری اسلامی ایران اعلام کنم که یاد بیاورد که اگر اسلام در بدو تولد خود توانست رشد کند و توسعه بیابد و صدای خود را به جهانیان برساند و اگر پیروان اسلام توانستند از دست دشمنان تشنه به خونشان جان سالم به در ببرند به این دلیل است که به گواهی تاریخ یک پادشاه مسیحی به نام نجاشی به آنان پناه داد ، آنان را برادران خود نامید و اجازه داد که در سایه حکومت عدالت گسترش ، اسلام بال و پر بگیرد .
لذا شایسته است که اینک جمهوری اسلامی ایران ادای دین کند و بیش از این کسانی را که مانند آن پادشاه مسیحی هستند و بدون هیچ گرایش سیاسی تنها و تنها می خواهند از حداقل حقوق شهروندی خود که برخورداری از آزادی مذهب است برخوردار باشند مورد جفا و ستم قرار ندهند.
کشیش بهنام ایرانی
چهارشنبه یکم آذرماه ۱۳۹۱شمسی برابر با ۲۱ نوامبر ۲۰۱۲میلادی
زندان مرکزی کرج
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر آزادی ادیان ومذاهب سازمان ملل متحد هانر بیلفلدت
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل